داستانک: زندگی همچنان ادامه داره...

ساخت وبلاگ

داستانک: زندگی همچنان ادامه داره...

رفتم نشستم کنارش گفتم : برای چی نمیری گُلات رو بفروشی ؟
گفت : بفروشم که چی ؟ تا ديروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد.
با گریه گفت : تو می خواستی گُل بخری ؟
گفتم : بخرم که چی ؟
تا دیروز می خریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...!
اشکاشو که پاک کرد، یه گُل بهم داد گفت: بگیر باید از نو شروع کرد
تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم...

نوستالژی باطعم سیگار...
ما را در سایت نوستالژی باطعم سیگار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ابوالفضل اسماعیلی abolfazil9927 بازدید : 674 تاريخ : چهارشنبه 16 مرداد 1392 ساعت: 19:01

آرشیو مطالب

لینک دوستان

نظر سنجی

بهترین دوست از نظر تو؟

خبرنامه