حس آن ته سیگار مچاله
حس آن شاخه شکسته روی زمین
حس بیمار در کما رفته
حس آن بره که گرگ نشسته برایش به کمین
حس تنهایی و رخوت
حس جان دادن تو خلوت
حس مرگ دارم امشب !
::
::
برو ای دوست که درد دل ما بسیار است / مرهم دود دل ما فقط این سیگار است
روح دریایی خود را تو مینداز به آب / پشت دریا نبوود شهر بدان دیوار است
::
::
سیگاری روشن ، شبی خاموش ، نسیمی خُنک
و من تنها خاکسترت را از یاد می تکانم . . .
::
::
بی احساس بودی . . .
بهتر که تمام شد !
بودنت مثل فیلتر سیگاری بود که باید انداخت دور . . .
::
::
تو چه میفهمی از سردی نگاه ها
از کوچه های خاطرات
از غم های انباشته شده
از زندگی رویایی
از تنهایی
تنها چیزی که آرامم میکند
سیگار پشت سیگار است
نوستالژی باطعم سیگار...
برچسب : نویسنده : ابوالفضل اسماعیلی abolfazil9927 بازدید : 453